آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

ARSHIDA

مسافرت و بای بای دوست جونیا

سهلاااااااااااااااااااااام این پست واسه دوست جونیای آرشیدا ما داریم فردا شب  ١٧/خرداد/٩٢ به امید خدا میریم  سفر مشهد ١ هفته دیگه با کلی خاطره میام دوستتون دارم بااااااااااااااااااای اینو داشته باشین تا بعد به نظرتون اینو من خام خام بخورم ؟؟؟   ...
17 خرداد 1392

حمام آرشیدا با مامان جون و باباجونش

امروز خونه مامان جون و باباجون بردیمت حمام و اونا گفتن  که خدای من بچه ای به این مظلومی تا بحال  ندیده بودن آخه تو عاشق حمام رفتنی چون خیلی زیاد خیلی زیاد گرمایی هستی  از همون بچگی اینجوری بودی واسه همین حمام شاید بهترین مکان واسته چون اونجا حسابی خنک میشی   و کلا کاشکی صدایی ازت بلند میشد خلاصه ممنونیم از  باباجون و مامان جون مهربونت که تو رو از ته قلب دوست دارن و تشکر واسه حمام امروزت                ...
16 خرداد 1392

سرتو بالا کن بالاکن بالا یه نگا به ما کن به ما کن حالا

همیشه نگران بودم که چرا شما غلت نمیزنی و یا حالا بعد غلت چرا سرتو بالا نمیگیری اما وقتی رفتم وبلاگای دیگه یا مطالب اینترنت فهمیدم که همه ی بچه ها با هم فرق دارن و  یکی ممکنه که 3 ماهه غلت بزنه یکی اصلا 6 ماهه یکی دندوناش 1 ساله در میاد یکی 4 ماهه دندون داره و نباید نگران شم و هیچکدوم دلیلی واسه برتری بچه ها به هم نیست   و بهله خانم خانما در تاریخ  4 ماه و 24 روزگی  یعنی 13 روز بعد از اینکه یاد گرفتی غلت بزنی دیگه سرتو بالا گرفتی وبه اطراف نگاه میکردی و به طرف صداها برمیگشتی من هم بدو دوربینو برداشتم تا اذیت نشدی عکس این حرکت دخملمم داشته باشم مامان خیلی خوشحالم م...
14 خرداد 1392

آرشیدا در حال تماشای تلفیزیون

چند روز پیش داشتی تلویزیون نگاه میکردی و منم هی صدات میزدم  و تو هم خنده میگرفت و یه نگاه به من میکردی و بازم طاقت نمیاوردی و میخواستی برنامه رو هم ببینی اونروز کلی ما خندیدیم ببین خودت شما بگید اینو نباید خورد اینم یه روز دیگه که میخواستی بلند شی ...
10 خرداد 1392

ماجراهای خوابیدن آرشیدا

سهلام عسیسم اینبار میخوام ماجرای خوابیدنتو تو  بچگیت و یا تو 4 ماهگیت بهت بگم  یه بار هر کار کردیم با بابایی دیدیم خوابت میاد اما همش میچرخی و سعی میکنی غلت بزنی   چند بار برت گردوندیم اما یه بار حواسمون بهت نبود که دیدیم خانم دقیقا دوست داشت این مدلی بخوابه آخه ما کلا این مدلی میخوابیم و مثل اینکه شما هم بهله   و این هم نگاه مهربون تو قبل از خواب   و این هم چند ثانیه بعد   اینم یه مدله دیگه و این هم یه مدله دیگه است دیگه       و این هم از خوابیدن دیشبت       تو فقط بگو چجوری اینجوری شدی؟؟؟؟؟ ...
4 خرداد 1392

غلت زدن آرشیدا

  هووووووووووووووووووووووووورا بالاخره آرشیدای مامان غلت زد و منو خوشحال کرد   اینقدر این صحنه رو دوست داشتم که همش مامانی وبلاگها  رو میگشتم و میدیدم که چه تاریخی نی نی ها غلت زدن و  آرزوم برآوده شد وشما خانمم  در  4 ماه و 11 روزگی غلت زدی مرررررررررررررررررسی خیلی خوشحالم و هر بار که تلاش  میکنی  اصلا نمیگیرمت آخه میخوام نگات کنم حالا ماجراش:آماده شدیم که بریم  بیرون و شما هم  داشتی بازی میکردی آخه وسایلو میبریم و ماشینو بیرون میزنیم و آخرین لحظه دیگه شما رو میبریم.  همینجا میچرخیدم که یدفعه چشمم افتاد...
29 ارديبهشت 1392

اولین غذای آرشیدا

سلام مامی شکمو میخوام اولین ماجرای غذا خوردتنو در 4 ماه و 9 روزگیت  بهت بگم که طبق قوانین پیش نرفتیم   و زودتر غذا خوردنو شروع  کردیم وبا اجازه  بهت لعاب برنج دادیم به این صورت که اندازه کف دست یعنی خیلی کم داخل قابله با آب و بدون هیچ چیزه دیگه ای جوشوندیم  تا له بشه  و برنج ها رو هم داخل صافی له کردیم  و بعد آب برنج رو بهت دادیم  و از روی اون هم پونه بهت دادیم  یعنی پونه و آب جوشیده و نبات تا دل  درد نشی میگن پونه واسه دل درد خوبه و تو هم ماشاله همه رو خوردی و هیچیت نشد خدا رو شکر, آخه همش میترسیدیم بالا بیاری یا د...
28 ارديبهشت 1392

تیپ دخملونه ای

مامان جون یه لباس خوشملی واست خریده بود که آورد برات و من وقتی دیدم هوا جون میده برای پوشیدن این لباس  پس واست پوشیدم رفتیم خونه مامان جون و باباجون وقتی دیدنت واقعا خوشمزه شده بودی اول هم زن عمو اومد و اینقدر با دیدنت خوشحالی کردو قربون صدقه رفت که بقیه هم جالب شد قیافه تو واسشون الهی فدات بشم که واقعا دیگه شبیه دخملا شدی بهزاد هم همش میگفت آرشی آرشی آرشی دوستت دارم بهزادیه زن عمو مرسی مامان جون                من که نمیتونم وایسم چرا اینا اینجوری میکنن وایسادم حالا ولم میکنید &nb...
25 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد