آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ARSHIDA

13 روز عید نوروز 93 وسفر به کیش

  عزیز دلم 28/ مسافرت نوروزیمونو شروع کردیم و به بندر عباس رفتیم و 29 /رو هم به کیش رفتیم و لحظه سال تحویل رو اونجا بودیم که جاهایی زیادی برنامه داشتن و واقعا قرار بود یه شب بیاد موندنی باشه و معلوم بود واسه هم شد اما واسه منو بابایی شاید بدترین سالی بود که لحظه تحویل سال بگم تو عمرمون اینطور عذاب نکشیده بودیم و واسه من که خاطره بد شد چون شما بمدت 2 ساعت تمام اشک ریختی و به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی و به هیچ طریقی آروم نمیشدی یعنی بگم دیگه هلاک شدی و دیگه نفس نمونده بود برات کم گفتم و هیچ کس هم به فکر ما دوتا نبود و فقط فکر خوشی خودشون بودن که مبادا این لحظاتشون خراب شه و هیچ کس زجری رو  که ما تو اون لحظ ات کشیدیم رو درک نکرد و ...
14 فروردين 1393

سفر به بندرعباس

      مامانی پستهای تولدت و کریسمس و یلدا اجازه نمیدادن سفرت به بندرعباس   رو برات بنویسم   عزیز دلم چند ماه بود مسافرتی نرفته بودیم کلا دلمون میخواست  یه جایی بریم هر جا باشه فقط به مسافرت احتیاج داشتیم و بین کیش  و قشم تصمیم گرفتیم یه سفر به قشم بریم  و  ایشاله بعد امتحانای بابایی  اگه شد بریم کیش عزیز دلم بهمراه خانواده بابا پوریا راهی سفر بندرعباس و قشم شدیم وشما دومین سفرتون به بندرعباس بود اولین بار در 3 ماهگی بود و دومین بار هم که الان بود در 11 ماهگی   اینبار شما یه چیزایی دیگه متوجه میشدی و همش نگا...
23 دی 1392

اولین سفر مشهد آرشیدا

عزیز دلم  امسال اولین سفر تو به مشهد بود برای سفرنامه  برو به ادامه مطلب عزیز دلم  امسال اولین سفر تو به مشهد بود و البته با خانمهای  فامیلای نزدیک بابایی که بابایی و عمو پرهام  مرد بودن همرامون  که اونا هم که جای خود دارن و باید باشن هفدهم خرداد  ساعت 11 شب رفتیم راه آهن و ساعت 4 بود تقریبا که رسیدیم  و شما هم اصلا اذیت نکردی و شب رو هم راحت خوابیدی و واقعا اینبار با بهزاد مشکل خاصی نداشتی چون همه همکاری کردن  و به محض اینکه صدا میداد میبردنش کوپه های دیگه کنار عمه ی بابایی  اینا و باهاش بازی میکردن تا شما بخوابی ممنون زن عمو ومامان جون ...
25 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد