روزای زندگی من و تو
این روزا خیلی تکون تکون میخوری
بهم گفتن که هر روز که بزرگتر که بشی و هر ماه تکونات کمتر میشه
اما واسه من مثل همه ی پیش بینیهای خانمای دیگه اینجور نبود
و تو هنوز مثل یه ماهی تکون میخوری و بازی میکنی
به حدی که بعضی وقتا من و بابایی کاملا یه طرف شکمم میبینیمتو
زبونمون بند میاد
حتی الانم که دارم مینویسم دارم به این طرف و اونطرف کشیده میشم
دوباره حالتای ویارمم برگشته ومجددا دوباره قرص و ازمایشات شروع شد
اما دکتر بازم گفت که ازمایشا چیزی جز سالم بودن خودتو نی نی نشون نمیده
و حالتا تمام طبیعیه و باید بگذره
اشکال نداره درسته که زیاد دارم اذیت میشم اما خدا رو شکر میکنم که تو سالمی
خیلی نگرانم دلهره دارم و نمیدونم چه شکلی هستی ؟ خوبی؟ سالمی؟
اوه خدایا
روزای محرم و صفر هم تو راه هستن و این اولین محرمی هست که تو هستی
و وجود داری البته تو دل منی وانشاله سال اینده تو در کنار مایی