آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

ARSHIDA

اردیبهشت و چند مناسبت...

1393/2/12 18:30
نویسنده : مامان سودی
1,417 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عشق مامان.هستی مامان.نپس{همون نفس}مامانخندونک

 

عزیز دلم ببخش چند وقتیه نتونستم بیام و خاطراتتو برات بنویسم آخه اول که یه سری اتفاقات برام افتاد که توی یه دفتر خاطرات واست نوشتمشون و یکی هم اصلا خونه نبودم  یعنی همش در حال اومد و رفت بودم یا بیرون کار داشتم یا خونه مامان بزرگات بودم...خسته

 

خب بریم سراغ خاطراتت که اول بگم که یه عکس جامونده از عید و روز 13 بدر یعنی. ازت میذارم که شما و آوا خانم دخمل یکی از اقوام بابایی هست .خیلی عزیزه من که دوسش دارم.چون تورو خیلی دوست داره و همش میخواست مواظب شما باشه.محبت

 

دوم از کارات بگم که اینقدر ناز عروسکی رو ببینی بغلت میگیری میخوابونیش می میش میدی و میذاری روپات و لباتم به حالت لو لو لو  میکنی و مثلا میخوابونیش اون لحظه دلم میخواد واقعا قورتت بدم بخدا.بغلولی این عروسک تو عکسو بیچارش کردی ببخشید نمیشد سانسورش کردخندونک

 

طرف درب حیاطمون هم تا 1 هفته پیش اینقدر خوشگل و سرسبز شده بود که دلت میخواست زمان بایسته آخه درو که باز میکردی بوی بهار می اومد و یه بار که میخواستیم بریم بیرون وایستادیم و چند عکس انداختیمعینک  البته بهتر بگم انداختین  شما و بابایی شاکی

 

یه روز هم شما و بابایی بازیتون گرفته بود و بابایی ازین ژله کوچولوهای آماده رو داد بهت شما هم هی میذاشتی تو دهن بابایی بابایی هم با دهنش هوپ میکرد و ژله می افتاد شما هم غش میکردی از خندهقه قهه البته فیلمشو دارم ایشاله بعدا واست میذارمشون حتما

 

و حالا از مناسبتها بگم که 1/اردیبهشت سالگرد ازدواج عمو پرهام و زن عمو سمیه بود و 5/ اردیبهشت هم تولد خودم یعنی مامانتون آرشیدا خانم و امسال هم مصادف شد با هفته روز زن و مادر ....بیچاره بابایی ببین چقدر باید کادو میداد خخخخخخخخندونک. و این مناسبتها با هم شدن و اینکه عمو پرهام هم روز تولد من نبودن و مسافر مشهد بودن واسه همین برنامه هامونو یکی کردیم و رفتیم کافی شاپ و شریتی{یعنی شریکی} و شب خوبی رو گذروندیم  و کادوهامم خیلی دوست داشتم ممنون از همگی مثل همیشه کادوهای خوشگل که خیلی هم دوسشون داشتممحبتمحبت

 

 

آرشیدا و آوا خانممحبت

آرشیدا و خوابوندن نی نیراضی

آرشیدا و باباییبوس

این هم یه روز دیگه منو شما. که هر کار کردم عینک آفتابیتو نزدیعینک

اینم بازی دو نفرتون با ژلهخنده

این هم کیک چند منظورهدلخور

این هم یه روز در جلسه قرآن خونه عمو سهراب{عموی بابام}زیبا

خب بریم سراغ کادوهازیبا

این کادو از طرف باباجون و مامان جونواسه روز زنمحبت

این هم کادوشون واسه تولدممحبت

این هم کادوی مامان و بابای خودم و بابایی واسه روز زنمحبت

و کادوی نقدی شون  هم واسه تولدممحبت

این هم کادوی عمو پرهام و سمیه جون واسه تولدممحبت

خب بریم سراغ کادوی اصل کاری که از طرف بابایی و دخملش بهم داده شدراضی

اونم یه گوشواره خوشگله که ازش عکس ندالم چون الان تو گوشمهخندونک

 از همگی ممنون واسه کادوهای زیباتونبوسبوسبوسبوس

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مهتاب مامان يلدا
11 اردیبهشت 93 0:54
سلااااااااااااااممممممممممممم جيگل خاله عزيززمممممممممم ماشالا چقدر بزرگ شدي خانوم شدي بلا شدي بوووووووووووووسسسسسس ماماني تولدت مبارك ايشالا هزار سال عمر با عزت داشته باشي عزيزم
مامان سودی
پاسخ
سلااااام ....ممنون عسیسم....شما لطف دارید
mamane mahya
11 اردیبهشت 93 8:05
salam khale enshalah salamati hamishe be shadi va khoshhali aksaye gol dokhtar naz shode ina baladan ninishono bekhabonan che naz shode
مامان سودی
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان دردونه
13 اردیبهشت 93 19:04
سلام عزیزم...خوبی؟؟مامانی مهربون شما هم خوبی؟؟؟؟ ای جان دلم...مبارک باشه
مامان سودی
پاسخ
سلام عزیزم...ممنون.شما خوبید؟مرسی گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد