13 روز عید نوروز 93 وسفر به کیش
عزیز دلم 28/ مسافرت نوروزیمونو شروع کردیم و به بندر عباس رفتیم و 29 /رو هم به کیش رفتیم و لحظه سال تحویل رو اونجا بودیم که جاهایی زیادی برنامه داشتن و واقعا قرار بود یه شب بیاد موندنی باشه و معلوم بود واسه هم شد اما واسه منو بابایی شاید بدترین سالی بود که لحظه تحویل سال بگم تو عمرمون اینطور عذاب نکشیده بودیم و واسه من که خاطره بد شد چون شما بمدت 2 ساعت تمام اشک ریختی و به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی و به هیچ طریقی آروم نمیشدی یعنی بگم دیگه هلاک شدی و دیگه نفس نمونده بود برات کم گفتم و هیچ کس هم به فکر ما دوتا نبود و فقط فکر خوشی خودشون بودن که مبادا این لحظاتشون خراب شه و هیچ کس زجری رو که ما تو اون لحظات کشیدیم رو درک نکرد و امیدوارم هیچ وقت اینطوری نشن خلاصه این خاطره رو باید برات تعریف میکردم چون تو ذهنم موند شاید برای همیشه,تمام مردم عکس میگرفتن میخندیدن تلفن میکردن تا عید رو تبریک بگن بهمدیگه و تو یه سره گریه میکردی بی هیچ دلیلی و ما نمیتونستیم تو رو آروم کنیم و خلاصه بعد از 2 ساعت اروم شدی
روزهای بعد دیگه خبری از بد خلقیت نبود خدارو شکر و چیزی نبود که ما رو عصبی کنه و بهزاد هم تقریبا میشه گفت اصلا تو رو اذیت نکرد و خوب بود و شما هم اذیت نکردی و تقریبا بهمون خوش گذشت و شما هم از کلکسیونی از سفره های هفت سین عکس انداختی و همراه ما پاساژهارو میگشتی و چون زیاد از چیزی سر در نمیاوردی و نمیفهمیدی سعی کردیم بعضی جاهای تفریحی رو حذف کنیم چون خودمون اونجاهارو رفته بودیم قبلا.
یه خاطره بامزه هم داشتی که اینقدر بامزه با اون قیافه ی فسقلیت راه میرفتی تو پاساژها که یدفعه دیدم یه آقاهه داره پشت سرت راه میره و فیلم ازت میگیره و غش کرده از خنده و میگه خانم تو رو خدا این بچه چند وقتشه؟خیلی بامزه داره راه میره .خلاصه مثل جوجه تو دست و پاها وول میخوردی
اینجا با روتختی هتل ست شدی که خوابوندمت پایین تا یدفعه ار روی تخت نیوفتی؟
این عکسات رو خیلی دوست دارم
بعد ار بیدارشدنشما و دوستتون
شما و فضولی در بالکن
شما و بهزاد آماده برای رفتن به پیشباز عید نوروز
خانم خوش اخلاق
سفره هفت سین ش 1
هفت سین ش 2
آرشیدا و گارفیلد
پله برقی و نترسیدن شما ازش
یه روز خوب
ه
اینجا هم عاشق نگاه کردن به این عروسکا شده بودی و بابایی هم بردت داخل مغازه و هر کدومو برات آورده بودن برنمیداشتی و پس میزدی و فقط میخواستی نگاه کنی
این هم هفت سین ش 3
هفت سین ش 4
شیطونی داخل پاساژ
مامان بهت نگفتم با بزرگتر از خودت کاری نداشته باش با همقد خودت بازی کن
هفت سین ش 5
اینم آخرین سفره هفت سین کیش 93
آرشیدا و طاووس کیش
این هم مجسمه ای تو ساحل کیش که شما اینجا خواب بودی و بابایی جای شما عکسشو انداخت
این هم شیطونی تو هتل
آرشیدا و بهزاد مهربون شدن