آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ARSHIDA

13 روز عید نوروز 93 وسفر به کیش

1393/1/14 16:38
نویسنده : مامان سودی
1,206 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز دلم 28/ مسافرت نوروزیمونو شروع کردیم و به بندر عباس رفتیم و 29 /رو هم به کیش رفتیم و لحظه سال تحویل رو اونجا بودیم که جاهایی زیادی برنامه داشتن و واقعا قرار بود یه شب بیاد موندنی باشه و معلوم بود واسه هم شد اما واسه منو بابایی شاید بدترین سالی بود که لحظه تحویل سال بگم تو عمرمون اینطور عذاب نکشیده بودیم و واسه من که خاطره بد شد چون شما بمدت 2 ساعت تمام اشک ریختی و به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی و به هیچ طریقی آروم نمیشدی یعنی بگم دیگه هلاک شدی و دیگه نفس نمونده بود برات کم گفتم و هیچ کس هم به فکر ما دوتا نبود و فقط فکر خوشی خودشون بودن که مبادا این لحظاتشون خراب شه و هیچ کس زجری رو که ما تو اون لحظات کشیدیم رو درک نکرد و امیدوارم هیچ وقت اینطوری نشن  خلاصه این خاطره رو باید برات تعریف میکردم چون تو ذهنم موند شاید برای همیشه,تمام مردم عکس میگرفتن میخندیدن تلفن میکردن تا عید رو تبریک بگن بهمدیگه و تو یه سره گریه میکردی بی هیچ دلیلی و ما نمیتونستیم تو رو آروم کنیم و خلاصه بعد از 2 ساعت اروم شدی

 

روزهای بعد دیگه خبری از بد خلقیت نبود خدارو شکر و چیزی نبود که ما رو عصبی کنه و بهزاد هم تقریبا میشه گفت اصلا تو رو اذیت نکرد و خوب بود و شما هم اذیت نکردی و تقریبا بهمون خوش گذشت و شما هم از کلکسیونی از سفره های هفت سین عکس انداختی و همراه ما پاساژهارو میگشتی و چون زیاد از چیزی سر در نمیاوردی و نمیفهمیدی سعی کردیم بعضی جاهای تفریحی رو حذف کنیم چون خودمون اونجاهارو رفته بودیم قبلا.

 

 یه خاطره بامزه هم داشتی که اینقدر بامزه با اون قیافه ی فسقلیت راه میرفتی تو پاساژها که یدفعه دیدم یه آقاهه داره پشت سرت راه میره و فیلم ازت میگیره و غش کرده از خنده و میگه خانم تو رو خدا این بچه چند وقتشه؟خیلی بامزه داره راه میره .خلاصه مثل جوجه تو دست و پاها وول میخوردی 

 

اینجا با روتختی هتل ست شدی که خوابوندمت پایین تا یدفعه ار روی تخت نیوفتی؟

 

این عکسات رو خیلی دوست دارمقلب

بعد ار بیدارشدننیشخندشما و دوستتون

شما و فضولی در بالکنآخ


شما و بهزاد آماده برای رفتن به پیشباز عید نوروزنگران

خانم خوش اخلاقتشویق

سفره هفت سین ش 1

هفت سین ش 2

آرشیدا و گارفیلدگریه


پله برقی و نترسیدن شما ازشتعجب

یه روز خوبعینک

ه 

اینجا هم عاشق نگاه کردن به این عروسکا شده بودی و بابایی هم بردت داخل مغازه و هر کدومو برات آورده بودن برنمیداشتی و پس میزدی و فقط میخواستی نگاه کنی

این هم هفت سین ش 3

هفت سین ش 4


شیطونی داخل پاساژابرو

مامان بهت نگفتم با بزرگتر از خودت کاری نداشته باش با همقد خودت بازی کنخنده

هفت سین ش 5

اینم آخرین سفره هفت سین کیش 93دلقک


آرشیدا و طاووس کیش


این هم مجسمه ای تو ساحل کیش که شما اینجا خواب بودی و بابایی جای شما عکسشو انداختنیشخند


این هم شیطونی تو هتل

آرشیدا و بهزاد سوالمهربون شدننیشخند

 

[تصویر: 1706891dz2nl6wfej.gif]

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

maman armita
14 فروردین 93 9:14
عزیزم خانومی شدی واسه خودت
مامان سودی
پاسخ
ممنون خاله جون
mamane mahya
14 فروردین 93 16:40
salam hamishe be gasht hesabi khosh gozasht albate manam yeki az in behzada daram asi shodim karemon be dava keshid
مامان سودی
پاسخ
وااااای نگو که کلا میریزم بهم ....خدا بخیر کنه ما هم دیگه جدیدا داره تحملمون تموم میشه...
شهرزاد
14 فروردین 93 21:16
واااااااااای لابد دندونش داشته اذیتش می کرده فداش بشم بعدش چک می کردی ببینی دندونی چیزی سر در نیاورده حالا خوبه فقط همین 2 ساعت بوده و بعد مثل همیشه دختر خوبی شده آفرین گل دختر یه اسفندی هم براش دود می کردی رفته اونجا هی قر داده راه رفته دل همرو برده
مامان سودی
پاسخ
ممنون آره واقعا فکر نمیکردم راه بیفته اینقدر بامزه تر بشه و کاراش چند برابر خنده دارتر و تو دل برو تر بشه وافعا خوشحالم که دختر دارم
مامان فتانه
15 فروردین 93 11:51
سلام عزیزم همیشه به سفر و گشت و گذار و شادی ....عکساتونم عالی شده...چه مجسمه قشنگیه ...
مامان سودی
پاسخ
سلام عزیزم ممنون...آره قسمت جالبش این بود که خیلی ارفعاع بلندی داشت واقعا بزرگ بود
شیما مامان شاهین کوچولو
15 فروردین 93 12:41
به به مسافرت ای ول حسابی خوش گذشتههههههه... منم کیش میخووووووام ای جااااانم خاله ریزه رو ببین اتیش میسوزونه
مامان سودی
پاسخ
ممنونبیا با هم بریم خوش بگذرونیمآره وافعا هم خاله ریزه بود اونجا
مامان ساينا و سبا
17 فروردین 93 7:15
سلام...سفر به سلامت... بچه ها همینن و با بچه مسافرت رفتن همینطوریه با اینکه تجارب خوبی هم واسه بچه ها داره و هم بزرگترها اما خستگی راه باعث گریه های بیگاه بچه ها میشه... نباید سخت گرفت و همینطور بقیه را مقصر دانست ... اگر خودت هم جای دیگران بودی کاری نمی تونستی انجام بدی وفقط پدر و مادر هستن که باید تمام مدت خوشی و ناخوشی های فرزندشون را به جان بخرن
مامان سودی
پاسخ
آره واقعا اینو اینبار فهمیدم که باید به این موضوع طوره دیگه ای نگاه کنمو فقط خودمون باشیم
مامان ساينا و سبا
17 فروردین 93 7:17
امیدوارم که تمام مدت حالا غیر از اون دوساعت بهتون خوش گذشته باشه و سال خوب توام با شادی و سلامتی و برکت شروع کرده باشین...آرشیدا ناز نازی را ببوس...ماشا... ایندفعه که دیدمش چقدر بزرگتر شده بود و خوشمزه تر. خدا حفظش کنه
مامان سودی
پاسخ
مرسی عزیزم ایشاله شما هم سال واقعا شاد و خوشی رو داشته باشید در کنار عمو جون و دخترهای جیگرت که من و پوریا جون هر دوشونو واقعا دوست داریم ولی پارتی بازی نشه اون کوشولورو یه کم بیشتر
عموپرهام
18 فروردین 93 0:05
واقعاسفرخوبی بودباشماخوش گذشت
مامان سودی
پاسخ
ممنون و همچنین هر چند بهزاد بعضی وقتها ارشی رو اذیت میکنه ولی با مامان و باباش کلی بهمون خوش میگذره
مامان بهزادکوچولو
18 فروردین 93 0:10
سفرخوبی بودخوش گذشت هرچنددم سال تحویل اذیت شدی آرشیداببین مامانت چه زرنگه عکسهایت راانداخته
مامان سودی
پاسخ
آره این تجویل سال فکر نکنم از یادم برهآره یه شب دیگه خودشو جمع و جور کرد گذاشت
نیلوفر/ مامانه روژینا
19 فروردین 93 2:34
عزیزم همیشه به گردش و سفر. معلومه که خوش گذشته. عکسها هم واقعا قشنگ بودند. ارشیدا عسلو از طرف من حسابی ببوس
مامان سودی
پاسخ
میسی جای شما خالی....چششششششم شما هم همینطور
مامان سونیا
26 فروردین 93 16:42
همیشه به گردش و تفریح با دل شاد و لب خندون انشالله تا اخر سال مثل روزهای اول اوقات خوشی داشته باشید
مامان سودی
پاسخ
ممنون عسیسم...ایشاله شما هم در کنار دخمل زیبات
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد