آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

ARSHIDA

جشن تولدت مبارک

شب تولدت مامان جون و بابا جون اومدن اونجا و به اتفاق عمو پرهام و عزیز دلم بهزاد عزیزم یه جشن کوشولو دور هم گرفتیم فقط واسه روز تولدت در 13/دی/ کادوها و بقیه ی کارا رو گذاشتیم واسه جشن اصلی تولدت عمر مامان   یه گیری داده بودی لنگه کفشتو دربیاری   شمع ها رو دیدی تنها چیزی که میشد با اون جلب توجه کرد واست اینجا هم همه گفتیم تولد تولد تولدت مبارک شما هم دست رو اومدی وا مامانی پس کادوهام کو؟؟ باز لنگه کفش و ... این هم بریدن اولین کیک تولد نفس مامان و بابا با کمک مامان جونش هوراااااااااااااااااااا هورااااااااااااااااا اینجا هم دستتو بردی جلو و شمع رو با ...
17 دی 1392

تولدت مبارک همه ی وجودم آرشیدا جان

سلااااااااااااااااااااام هستی مامان 1 سال پیش این موقع شما تو بغل من بودی همه ی وجودم عشقم هستی من   خدا را شاکرم بخاطر وجود سالم تو و بخاطر لصف مادر شدنم خداااااااااااایا مچکررررررررررررررررررم باورم نمیشد این کوشولو بچه ی منه باورم نمیشد مادر شدم باورم نمیشد وروجکی تا چند ساعت پیش داشت وول میخورد تو وجودم این فسقل بود واااای خدای من یه دخمل بسیار تا بسیار سفید با لبهای قرمز قرمز با موهای مشکی و صورت پف کرده البته با دستهای کوچولو و بدن ظریفش تو بغلم گذاشته ش و اون کودک من بود یه تیکه از وجودم   وامسال 1 سال گذشت با همه ی خوبیهاش چون بدیهاشم تو خوب میکردی عااااااااااااا...
13 دی 1392

پیشاپیش تولدت مبارک زندگی من

سلام مامانی فردا روز بزرگترین اتفاق خوب زندگیم روز زیباترین روز زندگی روز مادر شدنم روز تولدته عشقم از 6 ماهگی دنبال کارای تولدت بودم تا بهترین روز رو هم برای تو و هم خودمون یادگار بذارم اما متاسفانه عموی مامانم فوت شد و تمام  برنامه هام بهم خورد خیلی ناراحتم الان باید پیگیر کارای تولدت باشم اما... . ولی بدون مهمترین تاریخ زندگیم روز تولد توهست روزی تولد عشقی که اونروز به یمن اومدنش من نامم مادر شد چنان عاشقتم که نمیتونم به زبون بیارم آرشیدای من, تمام وجودم ,تمام هستیم ,تمام زندگیم, تویی باورش سخته برام که سال پیش این موقع تو توی دلم بودی و فردا تو رو میدیدم خیلی به ظاهر خو...
12 دی 1392

کریسمس مبارک

سهلاااااااااااااااام عقش مامان کریسمست مبارک  مامانی به سال جدید خارجیا میگن کریسمس مثل عید نوروز خودمون منم خیلی دوسش دارم آخه چند روز با تولد تو فاصلشه و اگه خارج بودیم  با تولد تو باهم جشن میگرفتیم اولین کریسمست هم مصادف با سال 2014 میلادی میشه   پس اونم مبارک عزیزم   ...
10 دی 1392

یلدا مبارک

  سلام عشقم اول اولین یلدای زندگیتو بهت تبریک بگم آخه سال پیش ,شما تو دل مامانی بودی و من از استرس داشتم میمردم و روز شماری میکردم واسه بدنیا اومدنت و فقط خدا میدونه که چه حالی داشتم و امسال باور کردنی نیست که داره 1 سال از اون ماجرا میگذره و تو الان کنار منی دوستت دارم و  اولین یلدایی بود که اینقدر بهم خوش گذشت و خوشحال بودم چون امسال به عنوان یه مادر سر سفره بلدا نشستم با دختر عزیزتر از جانم دوم اینکه خاطره شب یلداتو تو پست سفرت مینویسم آخه شب یلدا رو بندر عباس بودیم دوستت دارم و     یلدا مبارک     ...
7 دی 1392

سفر 1 روزه

دیروز یه سفر رفتیم کرمان وشب من و شما مجبور شدیم بمونیم و بابایی و مامان جون برگشتن چون بابایی باید میرفت سر کار و رفتیم خونه خاله زن دایی مرضیه آخه اتفاقی اونا هم اومده بودن کرمان و شب رو اونجا بودیم با کلی کارای خنده دار شما یه کار خنده دار که باید ثبت میکردم تو خاطراتت این بود که چها دست و پا تا آخر قالی رفتی و به محض اینکه میخواستی بری روی سرامیک پشتتو کردی و مثل پایین اومدن از پله  پاتو گذاشتی و دیدی پله نبود و مارو بگو مردیم از خنده کلا با دایی مجتبی کیف کردی این دو روز و کلی اونجا هواتو داشتن آخه اونا اصلا نی نی نداشتن و کارای شما واسشون بی نهایت خنده دارو جالب بود یکی سوپ درست ...
28 آذر 1392

شیطنتهای دو وروجک ما

خوشمل مامان الان دیگه تقریبا همه چیزارو متوجه میشی یکی از اون موردا این بود که باباجون با بهزاد داخل اتاق ورزش بودن که شما متوجه صداهای بهزاد شدی خودتو کشتی تو  بغلم و همش هلم میدادی به طرف بالا یعنی بریم بالا پیش بهزاد و بردمت بالا و با حرکاتای  بهزاد تو هم به هیجان اومده بودی و ذوق میزدی و خواستی بذارمت پایین و شما دو تا وروجک  چها که نکردید ای شیطونا تو رو خدا این شیطونو دیگه تماشا کنید عشق منی زن عمو شما فعلا اولین جلستون بود داشتید آموزش میدید کلا هنگ بودی الهی فدای دوتاتون بشم ...
26 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد