آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

ARSHIDA

لطف های مامان جون

    سلام عسیس دلم امروز میخوام یه سری از لطفهای کسی رو بهت نشون بدم که هر وقت نگاشون میکنی بدونی که در اولین سال زندگیت و توی اولین زمستونت با حوصله و فقط برای  تنها دخترش این کارای دست رو انجام داد و اون کسی نیست جزء مامان جونت{مامان بابا پوریا} لباسای خیلی زیبایی که دل همه رو میبره وقتی میپوشیشون و همه میگن خوشبحال دخترت که اینقدر مامان جونش دوسش داره و این ها همون آرزوهای همیشگی مامان جونه واسه دختره نداشتش که شما شدی اون دختر  . مامان جون عزیز همینجا من و بابا پوریا از زحماتتون تشکر ویژه داریم و همینطور بابا جون آرشیدا  که واسه ما لطفهای زی...
2 بهمن 1392

آرشیدا و بازیگوشی

  مامانی موقع امتحانای ارشد بابایی رسیده و  اون هم به من گفت که شما رو زودتر  بخوابونم تا بتونه بخونه ولی مثل اینکه شما فهمیده بودی و اون شب ما هر کاری میکردیم شما شیطونتر شده بودی ببین تو رو خدا   اول بگم که نذاشتی تی وی رو خاموش کنیم و خواستی نگاه کنی اینقدر این عکستو دوست دارم ببین چطوری نشستی و سرتو برگردوندی بردمت تو اتاقت که خانم با جیغ و داد دستور فرمودید آویز تختت رو بیارم پایین و بدم بهت که همرات آوردی جلوی تی وی فقط ببین چه بروزش آوردی به دوقسمت مساوی تقسیم کردیش البته نشکوندیش فقط جداش کردی و تا جایی میتونستی میکوبیدیش به پشت سرت بعد بر...
30 دی 1392

عروسک زنبوری

یه مدته که دست از سر اون عروسک بچهه برداشتی گیر داد ی به این زنبوره و همش میگی صداشو دربیارین که روی شکمشو فشار میدیم میگه I LOVE YOU این هم آماده شدی بری بیرون که اینجا هم ولش نمیکنی که ببین چطوری گرفتیش      ...
24 دی 1392

مروارید 6

  عشق مامان ششمین مرواریدت هم دیگه کاملا بیرون اومده و دیده میشه یعنی الان 4 تا دندون بالا داری و 2 تا هم پایین و   مروارید 6 شما در 11 ماهگیتون بیرون اومد ولی تاریخ دقیقش یادم نیست عزیزم مروارید 6 هم مبارک عزیزم الان هم که دیگه 1 سالت شده و باید مسواک هم بزنی عشق مامان پس مواظب این 6 تا مروارید کوشولو باش   ...
24 دی 1392

تلفن های آرشیدا

چند وقتیه مامانی یه تلفن های مشکوکی داشتی که تا من میومدم قطع میشد یه بار کمین کردم و دیدم بهله دخملم با باباییش تماس دارن . هر جا گوشی رو ببینی {حالا مال هر کی که هست }برمیداری و میبری پشت گردنت {نمیدونم گوش تو اونجاست} و میگی بابا بابا و بعد هم نگاه گوشی میکنی و میبوسیش{چون عکس بابایی رو صفجه گوشی  بنده هست}  در ضمن عاشق گوشی مامانم هستی چون تاشو هست ترکوندیش مامان  بسکه باز و بسته اش کردی  و عکس خودتو رو گوشیش میبینی و میگی ای کیه؟ گوشی مامان جون هم چون بازیای زیادی داره اونم بخاطر بازیاش دوست داری مامان جونیا ببخشیییییید   گوشی تم...
24 دی 1392

سفر به بندرعباس

      مامانی پستهای تولدت و کریسمس و یلدا اجازه نمیدادن سفرت به بندرعباس   رو برات بنویسم   عزیز دلم چند ماه بود مسافرتی نرفته بودیم کلا دلمون میخواست  یه جایی بریم هر جا باشه فقط به مسافرت احتیاج داشتیم و بین کیش  و قشم تصمیم گرفتیم یه سفر به قشم بریم  و  ایشاله بعد امتحانای بابایی  اگه شد بریم کیش عزیز دلم بهمراه خانواده بابا پوریا راهی سفر بندرعباس و قشم شدیم وشما دومین سفرتون به بندرعباس بود اولین بار در 3 ماهگی بود و دومین بار هم که الان بود در 11 ماهگی   اینبار شما یه چیزایی دیگه متوجه میشدی و همش نگا...
23 دی 1392

تولدت مبارک مامان جون

  عزیز دلم تولد مامان جون و شما توی فصل زمستون و درست توی دیماه هست  6 /دی تولد مامان جونه و 13/دی تولد آرشیدا جون یعنی 7 روز فاصله تولدتونه  و سال پیش شما تو دل مامانی بودی واسه تولد مامان جون و امسال اولین تولد مامان جونت با حضور گل تو بود ومیدونم این تولد شاید بهترین تولد زندگیش بود چون دو تا نوه اش آرشیدا و بهزاد  در کنارش بودن و چی بهتر از این میتونست خوشحالش کنه    مامان جون عزیزم تولدت مبارک   این هم کیک تولد مامان جون که خیلی خوشگل بود   آخی دخترم میخوای کادوتونو بیاری بیرون؟؟ نخیررررر.مثل اینکه میخواست...
23 دی 1392

واکسن 1 سالگی

قلب مامان و بابایی روز دوشنبه به همراه بابایی رفتیم واسه واکسن 1 سالگیت یه بارون خیلی خیلی باحال هم می اومد اونروز . شما هم بعل بابایی نشستی و آستین لباستو زدن بالا و شما هم نگاه میکردی که یه دفعه الهی بمیرم دردت اومدو جیغ زدی ولی سریع آروم شدی و خانمه هم گفت اصلا این واکسن مشکلی نداره و تب هم نمیکنه و خدا رو شکر هیچ مشکلی هم نداشت   ...
17 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد